ویژه نوجوانان

لباس‌هایی که می‌پوشید، غذاهایی که می‌خورید، رنگ دیوار اتاق‌خوابتان، این که کجا می‌روید و چطور می‌روید، آدم‌هایی که با آن ها نشست‌ و‌ برخاست می‌کنید، این که کی می‌خوابید…

لباس‌هایی که می‌پوشید، غذاهایی که می‌خورید، رنگ دیوار اتاق‌خوابتان، این که کجا می‌روید و چطور می‌روید، آدم‌هایی که با آن ها نشست‌ و‌ برخاست می‌کنید، این که کی می‌خوابید…

می‌پرسید همه این ها چه وجه اشتراکی با هم دارند؟ این ها فقط نمونه‌هایی از صدها چیزی است که وقتی بچه بودید تحت اختیار و کنترل والدینتان بود. وقتی بچه بودید، خیلی در اتفاقاتی که برایتان می‌افتاد صاحب‌نظر نبودید، این پدر و مادرتان بودند که در مورد همه چیز برایتان تصمیم می‌گرفتند، از این که صبحانه چه می‌خورید تا لباسی که شب موقع خواب باید تنتان کنید. البته چیز خوبی هم هست بچه‌ها به یک چنین حمایت و کمکی نیاز دارند چون آن قدر بالغ نیستند که بتوانند از خودشان مراقبت کنند و تصمیمات درستی برای خودشان بگیرند.

اما بالاخره همه بچه‌ها بزرگ می‌شوند و به نوجوانی می‌رسند: یعنی سنی که شما درست در آن قرار دارید و بخشی از نوجوان بودن ساختن هویتتان است، هویتی که جدا از والدینتان باشد. برای نوجوانان خیلی طبیعی است که نظرات، افکار و ارزش‌های خودشان را برای زندگی داشته باشند. همین چیزهاست که آن ها را برای بزرگسالی آماده می‌کند.

اما وقتی تغییر می‌کنید و به یک فرد جدید تبدیل می‌شوید که دیگر خودش برای خودش تصمیم می‌گیرد، ممکن است درک این مسئله برای والدینتان دشوار باشد. آن ها به این شخصیت جدید شما عادت ندارند. آنها شما را همان کودکی می‌دانند که خودشان برایتان تصمیم می‌گرفتند.

در اکثر خانواده‌ها، همین تطبیق یافتن خانواده است که موجب دعواهای زیاد بین نوجوانان و والدین می‌شود. شما دوست دارید دیوار اتاقتان را پر از پوسترهای مختلف کنید؛ آن ها نمی‌فهمند که چرا دیگر کاغذ دیواری قدیمی اتاقتان را دوست ندارید. شما فکر می‌کنید اشکالی ندارد که اگر هر روز بعد از مدرسه با دوستانتان به پاساژ نزدیک خانه بروید و بگردید؛ آن ها ترجیح می‌دهند که به‌جای این کار به یک ورزش بپردازید.

تضادهایی مثل این بین والدین و نوجوانان بسیار شایع است. نوجوانان عصبانی می‌شوند چون فکر می کنند والدینشان به آن ها احترام نمی‌گذارند و به آن ها فضای کافی برای انجام کارهایی که دوست دارند را نمی‌دهند و والدین هم به این دلیل عصبانی می‌شوند که عادت ندارند که نتوانند فرزندشان را کنترل کنند یا فرزندشان با نظرات آن ها مخالفت کند.

وقتی کشمکش‌هایی از این قبیل اتفاق می‌افتد، مطمئناً ناراحتی‌هایی هم پیش می‌آید و در مورد مسائل خیلی مهم‌تر مثل دوستانی که انتخاب می‌کنید و نگرش شما نسبت به رابطه‌جنسی یا مهمانی رفتن حتی می‌تواند مجادلات وسیع‌تری هم ایجاد کند چون والدینتان دوست دارند همیشه از شما حمایت و مراقبت کنند و برایشان مهم نیست که شما چند سال داشته باشید.

نکته خوب در مورد این دعواها این است که در بسیاری از خانواده‌ها با تطبیق یافتن بیشتر والدین با شرایط سنی شما درک این که فرزندشان دیگر حق تصمیم‌گیری و اعمال نظرات خود را دارد،این مشاجرات کمتر می‌شود. البته ممکن است سال‌ها طول بکشد که والدین و نوجوانان، با نقش‌های جدید خود تطبیق یابند. در حال‌ حاضر، باید سعی کنید تا جایی‌ که می‌توانید رابطه خود با والدینتان را بهتر کنید.

گاهی‌اوقات ممکن است این‌ کار برایتان غیرممکن برسد اما حرف زدن و ابراز نظراتتان کمکتان می‌کند احترام بیشتری از جانب والدینتان برای خود کسب کنید و با هم به مصالحه برسید. مثلاً اگر دوست دارید یک ساعت بیش تر بیرون بمانید، اتاقتان را تمیز کنید، با این کار هم خودتان و هم والدینتان را راضی نگه خواهید داشت.

همیشه به‌خاطر داشته باشید که والدینتان هم روزی نوجوان بوده‌اند و در اکثر موارد می‌توانند احساساتتان را درک کنند.